۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

نبرد لژهای فراماسیون برای کنترل قدرت در ایران


نبرد لژهای فراماسیون برای کنترل قدرت در ایران

لژ حجتیه در سه دهه گذشته زیر بار لژ روحانیت بود ولی توانست با رخنه در داخل نیروهای نظامی ماهرانه انها را کنترل کرده و قدرت را بدست بگیرد .

اکنون سازمان جهانی فراماسیون یا به فارسی مشابه بکار گرفته شده برای ان "دجالیسم" یا پیش تر بنام "فراموشخانه" برای بیشماری از مردم، سازمانی شناخته شده است و نوشته های زیادی پیرامون مقاصد و تاریخچه کارهای انها درایران و جهان نگارده شده است. در این نوشته کوشش بر این است که بررسی های نوین تری با احترام وکاربری از نوشته گذشتگان صورت گیرد.

در سالهای پیش از انقلاب سال 1357 حدود بیش از 2000 نفر از رجال ایران را گزیده های فعال فراماسیونری در ایران حدث میزدند و تعداد لژ های این سازمان در ایران بیش 17 لژ نامبرده نمی شد. این در زمانی بود که جمعیت ایران کمتر از 35 میلیون نفر بود.. اکنون با تغییرات جغرافیای سیاسی جهان و سقوط قطب اقتصادی شوروی، فراماسیون جهانی به خاطر تاکتیکهای زمانی برخی از لژهای قدیمی خودرا کمتر نیارداشته و برخی را نیزفعال تر کرده است و اندکی را نیزه بصورت راکد در اورده است . در ایران با در نظر گرفتن دگرگونی انقلاب وفزونی جمعیت کنونی به بیش از 70 میلیون نفر، فراماسیون نه فقط تعداد رجال بیشتری را به گزینش دراورده بلکه لژهای نوین احداث و در اهمیت فعالیت انها نیز مرتبه بندی نموده است.

با توجه به این امر که لژهای فراماسیون هرکدام جداگانه و مخفیانه از یکدیگر فعالیت دارند و بندرت ازفعالیتهای همدیگر اگاه هستند.درایران کنونی رقابت مشهودی بین این لژها برای گرفتن قدرت بیشتر دروقوع است.

در این مطالعه وکاوشگری هدف این است که همزمان با زیر نظرداشتن مانورها و حرکتهای روزمره لژها، حرکتهای انها از دیگاه اکادمیک بررسی و به نقد گرفته شود و از کاوشهای تاریخی اندیشمندان پیشین نیز بهره گرفته شود هرچند این دانش پژو به

همکاری، یاری و تصحیح دیگرمحققین دراین رشته نیازمند است بویژه در تشخیص لژ هر افراد.

این گفته حقیر همیشه دراین نگارده در مورد افراد گزیده فراماسیون در نظرتان باشد:

گزینش استادان اعظم یا گراند مستر، مانند " حدس بزن امشب چه کسی برای مهمانی می اید " نیست و زمانه و اعمال میزان گزینش بوده واین است رمز پیشروی فراماسیون. برای همین واژه عضویت که چندی بکارمیبرند برای این گردهم ایی نا مناسب است.

.




لژ دراویش: دراویش ویژه ای گزیده این لژ فراماسیون بوده و میباشند. در دوران پیش از انفلاب تنها گروههای مسلمانی که میتوانستند داخل ارتش و ساواک فعایت مذهبی بین مسلمانان داشته باشند باشند این لژ و لژ فرماسیون حجتیه بود. پس از انقلاب فعالیت لژفراماسیونی دراویش در داخل نظامیان کم کم تحلیل ولی لژ حجتیه گسترش واز جو مذهبی همگرا استفاده و توانست کنترل و سرگردگی نظام زا در بر گیرد.


لژ......





لژهای فعال کنونی فراماسیون در ایران


*( تشخیص گراند مستر ها(استادان اعظم) در لژها نمایان تراست ولی تمایز گزیده های رده پایین تر دقت بیشتری میخواهد.)


لژبزرگ ایران در لژمرکزی لندن: گراند مسترها یااستادان اعظم سطح بالای این لژ مستقیما در فرماندهی فراماسیون در مرکز لندن میباشند و میشود انرا ادامه لژ بزگ سابق دانست که در سطح که ذر سطح جهانی میباشند.در مرتبه بین المللی با خانواده دربار انگلیس و سران لژ وهابی خانواده سعود و دالی لاما.... و امثال انها هم رتبه میباشند. در زمان پیش ازانقلاب، صدراستاد اعظمی این لژ با اسدالله علم ، شریف امامی، دکتر اقبال

و.... بود و در سال 1333 نیز محمد رضا شاه پهلوی با سفری به لندن به این لژپیوست.گزیده های لژ بزرگ

همزمان در لژ های دیگر نیز استاد اعظم بودند.برای نمونه :

1) ایت الله دکتر سید حسن امامی امام جمعه تهران مستقیما در لژ بزرگ تهران و با لژ لندن بدون واسطه گزیده بود.

2) اسذالله اعلم گزیده لژ دربار و ب.ب مستقیما در لژ بزرگ تهران و با لژ لندن بدون واسطه گزیده بود.


گزیدهای لژبزرگ ایران که با گراند مسترها لز مرکزی لندن رابط هستند در رابطه با رقابتهای لژ سعی در

میانجیکری دارند ولی در هنگام حذف غیر لژی فعالیت کرده و جهت میگیرند. از نمونه های تاریخی ان

(1)جهت گیری ایت الله کاشانی از لژ روحانیت بنفع لژ فراماسیون دربار برعلیه دکتر مصدق)

(2). جهت گیری علی اکبر هاشمی رفسنجانی از لژ روحانیت بنفع ناطق نوری بر علیه محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری.

(3) در زمان انتخابات کنونی 1388 بین احمدی نژاد از لژ حجتیه و میرحسین موسوی که فراماسیونری نیست، با تمامی تهمت ها و بد نامی هایی که از طرف احمدی نژاد و

لژ حجتیه به هاشمی رفسنجانی و خانواده وی شد وی هیچگاه طرف میر حسین موسوی را نگرفت و.......

این لژ درحال حاضرتعدادی گراند سترداخل ایران دارد.درپاره ای از نگارده ها ازایت الله محمد رضا

مهدوی کنی به عنوان گزیده استاد اعظم پس انقلاب فراماسیون ذکر گردیده است. مهدوی کنی پس انقلاب

همواره در مقامات بالای دولتمردی نگاه داشته شده است. درشهریور سال 1360 زمانی کی وی درمقام وزارت کشوری بود حادثه مبهم انفجاردفتر نخست وزیری که منجر به حذف فیزیکی رییس جمهور محمد علی

رجایی و نخست وزیر محمد جواد باهنرگردید و راه را برای ریاست دولتی وی همراه کرد. این حادثه از مشکوک ترین حوادث پس از انقلاب بود. بیشتر مورخان چه موافق وچه مخالف بر این توافق دارند که

اقای رجایی فراماسیونری نبود بلکه دولتمردی بود که به هیچ دولت یا سازمان بیگانه ای وابسته نبوده است.



لژ حجتیه :این لژدر چند ده اخیر برای جایگزین لژ درونی در فداییان اسلام که در حال رکود میباشد

بکار گرفته میشود و نوع ابزاری کار بری ان شباهت تاریخی بسیاری با ان دارد. بسیار قابل توجه است که بسیاری از گزیده های این گرو کسانی بوده اند که در امریکا یا اروپا تحصیل کرده اند و برای فعالیت به ایران

باگشته اند. این لژ در ده اول انقلاب نتوانست بخوبی فعالیت کند و رقیبی برای لژ روحانیت بوده ولی در دهه

سوم پس از انقلاب توانست مقامات دولتی زیادی را از لژ روحانیت برباید.

در دوران پیش از انفلاب تنها گروههای مسلمانی که میتوانستند داخل ارتش و ساواک فعایت مذهبی بین مسلمانان داشته باشند باشند لژ فراماسیون حجتیه و لژویژه دراویش بود. پس از انقلاب فعالیت لژفراماسیونی دراویش در داخل نظامیان فعالیتش از بین رفت ولی لژ حجتیه گسترش واز جو مذهبی همگرا استفاده و توانست کنترل و سرگردگی قواینظامی را به مرور زمان در دست گیرد.

از تفاوت های مهم برای تمایز این لژ با لژ روحانیت را میتوان به 4 موردبزرگ اشاره کرد:

1)افراد گزیده غیر روحانی در این لژ بیشتر میباشند

2) این لژبر خلاف لژ روحانی که در امور کنترل اقتصادی فعال است در کنترل امور قدرت در کشور

نقش بزگی ایفا میکند.

3) دیدگاه شیعی لژ حجتیه مانند دیدگاه تعصبی و تندروی لژ فداییان اسلام پیش از انقلاب میباشند.

بر خلاف دیدگاه لژ روحانت که دیدگاهی لیبرال به مسایل اجتماعی و اقتصادی دارد.

4) گزیدگان این لژاز نظر سنی رجال جوانتر میباشند.



لژصهیونیست ایرانی : این لژادامه و جایگزین لژ سابق معروف لژ تهران است ودر هنگام جنگ ایران با صدام با همکاری با دلالان بزرگ اسلحه مانند امیران، سفر سران امنیتی امریکا به ایران درهنگام خرید موشکهای امریکایی نقش مهمی ایفا نمود که موجب اهمیت این لژ گردید.بخاطر جو اجتماعی و سیاسی موجود کنونی گزیده های این لژ را در داخل ایران یهودیانی که خود یا پدران انها به اسلام شیعه (نه اسلام سنی) گرویده اند.این ژ همواره با لژ برنده کا میکند بر علیه غیر فراماسیونی ها. در انتخابات کنونی انها به جانب لژ حجتیه و بر علیه میرحسین موسوی فعال بودند و در اختلافات میان لژی بین احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی سکوت کردند.

تشکیل میدهند. از استادان اعظم ان عسگر اولادی مسلمان نامبرده میشود. این لژ بیشترین فعالیت خود را در موارد اقتصادی و تجارت خارجی بکار گرفته است.



لژ درونی در روحانیون یا لژاسد ابادی :

این لژ نیز دارای گزیده های بالای روحانیون است و گاهگاهی بوسیله نگارندگان این مطالعات با لژ اسد ابادی که شامل گزیده هایی ازروحانیون است درهم بررسی شده است .بایستی در نظر داشت که این لژبسیارقدیمی تر و کاملا متمایز با لژ حجتیه است.

ایت الله محمد رضا مهدوی کنی که به عنوان گزیده استاد اعظم پس انقلاب فراماسیون ذکر گردیده است که ادامه "لژ بزرگ ایران" پیس ازانقلاب بوده درضمن گزیده پر قدرت این لژ نیز نامبرده شده است. ازدیگ ر اساتید اعظم در این لژ از ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی نیزنامبرده شده است. این لژبر خلاف لژ حجتیه که در امور کنترل قدرت فعال است در کنترل مور اقتصادی کشور نقش بزگی ایفا میکند.





پیرامون اقای محمود کاشانی فرزند ایت الله کاشانی نگارده شد که وی از رده های دون پایه و جدید فراماسیون بود توانست با استفاداز ارتباط پدر ، انگلیسها و اوباش در سقوط دولت غیر وابسته دکتر مصدق کمک شایانی کند و میتوان گفت بدون همکاری این پدر و پسر کودتا انجام پذیر نبود. گروههای خیابانی زیر فرمان شعبان جعفری( شعبان بی مخ) خود را پیرو کاشانی میخواندند و با کمکهای مالی به انها و به خیابان اورن زنان محله بد نام بر علیه دکتر مصدق نقش تاریخی برای لژ مرکزی لندن در

کودتای 28 مرداد ایفا کند. حمله فیزیکی شعبان بی مخ و

افراد مرتبط به وی به دکتر فاطمی اعدام وی که شخص مستغلی بود لکه ننکی بر پیشانی محمود کاشانی گذارد که این امر موجب شده با تمام خدماتی که برای انگلیس کرده هنوز نتوانسته به مقام بالایی برسد. ازنادر

گزیده های فراماسیون پیش از انقلاب است که در ایران هنوز فعال میباشد.هرچند با بر ملا

گشتن همکاری وی با فراماسیون رجال از وی دوری میجویند.

همچنین نوع کاربردی محمود کاشانی در ارتبط برای ایجاد همکاری با افراد اوباشی مانند شعبان بی مخ برای کشیدن زنان مناطق نامطلوب تهران در کودتای 28 مرداد موجب ارتباط شخصی با این زنان گردید. وی رابط برای ایجاد شغل برای یکی از این زنان نا مطلوب در رادیو وتلویزیون گردید و بر ملا شدن این مضوع هم موجب فاصله گیری اعضای روحانی لژ روحانیت وتردبیشتر وی شد.

.




لژ " ب+ب" :(در حال حاضر با این کد نمودار میشود) این لژ از فعالترین و قدیمی ترین


لژهای فراماسیون پیش از انقلاب بود لیکن به مناسبت نا مطلوب بودن فضای اجتماعی فعالیتهای انها

درداخل در دهه های پس ازانقلاب کمترو اکثریت فعالیت خود را منتقل به برون مرزایران منتقل نموده

است و شاید از قدرتمندترین لژ های برون مرزی بشمار ایند.



لژ حقوق بشری: این لژ در هه های اخیر بنیان شده و حدس گزینه ها بررس های دقیق با ذکر عملکرد نیاز است.لیکن برای تمایز دادن بین افراد واقعی حقوق بشر و گزیده های این لژمیتوان معدلع زیر را در نظر داشت: " گزیده های این لژ اکثرا برای ازادی و حقوق گروه یا افراد ویژه ای فعالیت داشته در صورتیکه افراد حقوق بشری غیر وابسته برای همه حقوق و ازادی تمامی افراد فعل هستند".


لژ حقوق بشری زنان: و با توجه به تاریخچه مردگرایی در فراماسیون منتظر گزینه هایی هستیم " حدس بزن امشب چه کسی برای مهمانی می اید " برای مناطقی چون ایران که ساختار اجتماعی متفاوتی برای زنان دارند. فراماسیون جهانی راهی دشوار برای هموار کردن راه برای گزینشهایش برای رسیدنبه مقامهای بالا در این لژ زنان خواهد داشت. نمونه هایی ازگزیدهی این لژ در دهه اخیر در تمامی دنیا و در ایران بصورت رخنه ای در گردهمایی های معتبر جهانی فعال گردیده است. لیکن همانگونه که ذکر شد مانند " حدس بزن چه کسی امشب برای مهمانی می اید " نیست و زمانه و اعمال میزان گزینش بوده است. لژ حجتیه بنا بر اعتقدات خود بر چسب "انقلاب مخملی" وارداتی را بخاطر فعالیت های برون مرزی این لژ به تمامی بانوان که حقوق مدنی خودرا میجویند،میزند. لژ حجتیه بنا به ساختارش این لژ را دشمن خود میبیند لیکن چاره ای ندارد و در دهه های اینده که تاریخ مصرفشان نزدیک به تمام میرسد جایگزین ها گزیده خواهند شد. و این نگارده در اخبارها اگر درست باشد که " فایزه رفسنجانی اکنون روابط خوبی با هاله اسفندیاری دارد" و فایزه پدرش "گزیده لژ روحانیت فراماسیون" مخالف انتخاب میرحسین موسوی و من منتظری بود. پس فایزه چه درکی از هاله اسفندیاری دارد؟ یا برعکس. تاریخ در دیر زمان قضاوت میکند.



لژ گزیده های درونی فراماسیون در اقوام ایرانی: شامل چند لژبا گزیده هایی در دهه اخیر با مرکزیت بالای مقرردر برون مرزی............


لژ........

ادامه دارد

۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

شهید ملی دکتر حسین فاطمی پرچمدار جمهوری خواهی ایران


شهید ملی دکتر حسین فاطمی پرچمدار جمهوری خواهی ایران



تاریخ نگارده است:


1 ) - پيشنهاد برقراری نظام جمهوری طرح دکترحسین فاطمی بود که آنرا روز پس از شکست کودتای اول، يعنی 25 مرداد 1332، عنوان کرد.



2 ) - دکتر حسین فاطمی درسرمقاله‌ای در روز 26 مرداد شاه را سردسته خیانتكاران نامید و دربار را قبله‌گاه دزدان خواند و خواستار لغو نظام سلطنتی در ایران شد.

سرتيپ آزموده دادستان بیدادگاه محمد رضا شاه پهلوی گمارده استعمارگران، حكم اعدام دكتر حسين فاطمي را به وي ابلاغ كرد و گفت: "اگر وصيتي داريد بفرماييد! شما كه مكرر مي‌ گفتيد من از مرگ ابايي ندارم و مرگ حق است". شهید فاطمي با افتخار در پاسخ به این مزدوران بیسواد و نوکران ابله بیگانگان، به سرکردگی نصیری خاین، فرمود :


" آري آقاي آزموده! مرگ حق است و من از مرگ ابايي ندارم. آن هم چنين مرگ پرافتخاري! من مي‌ميرم كه نسل جوان ايران از مرگ من عبرتي گرفته وبا خون خود از وطنش دفاع كرده و نگذارند جاسوسان اجنبي بر اين كشور حكومت نمايند. من درهاي سفارت انگستان را بستم، غافل از اين كه تا دربار هست، انگلستان سفارت لازم ندارد. "


حسین مهدوی |سلفی گری - نقد وهابیت l

در مورد وهابیت جقدر می دانید؟

فرقه وهابیت بر اساس یک هدف ظاهری و یک هدف باطنی تشکیل شده است. هدف ظاهری وهابیت عبارت است از اخلاص در توحید و جنگ با شرک و بت پرستی ، ولی واقعیت جنبش وهابیت، چه از جهت فکری و چه عملی، این هدف را تأیید نمی کند، هدف باطنی و پنهان آنها کشتار مسلمانان و افروختن آتش فتنه و جنگ در بین آنان، در جهت خدمت به فراماسونری و امپریالیسم جهانی است و این اصل، محور تمام تلاشهای وهابیت از زمان ظهور تا به امروز است، و آن هدف ظاهری را فقط برای اغوا و گمراه کردن ساده لوحان و عوامّ الناس قرار داده اند.

شکی نیست که شعار اخلاص در توحید و مبارزه با شرک، شعار بسیار جذابی است که پیروان وهابیت با شور و هیجان تمام از آن سخن می گویند. ولیکن آن بیچارگان خبر ندارند که این شعار تنها دستاویزی برای رسیدن به آن اهداف پنهانی است که استعمار غرب برای تحققش این فرقه را به وجود آورده.


محققان تاریخ وهابیت ثابت کرده اند که این فرقه در اصل به دستور مستقیم وزارت بریتانیا ایجاد شد، به عنوان مثال به کتابهایی چون "پایه های استعمار" از خیری حماد و "تاریخ نجد" از سنت جان ویلبی یا عبد الله ویلبی و "خاطرات حاییم وایزمن" اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز "خاطرات مستر همفر" و "وهابیت، نقد و تحلیل" از دکتر همایون همّتی مراجعه کنید. «وهابیت عملاً مصمّم شده که نقش خود را در زشت جلوه دادن چهره اسلام به عنوان یک دین خونریز به خوبی بازی کند»...


بر این اساس، این فرقه از نظر فکری قائم بر سه اصل عملی می باشد و می توان این اصول را با نگاهی به برنامه های درسی و تربیتی سعودی دریافت، اولین اصل آنان اطاعت مطلق از ولی امر است: با صرفنظر از اینکه این مَلِک کیست و ماهیت اعمال و افکارش چیست و چطور به حکومت رسیده است؟ دلیل اینکه آل سعود از آنها خواسته پیرو امپریالیسم جهانی باشند، به این مطلب بر می گردد که آنها تنها به امر انگلیسی ها در گذشته، و در زمان حاضر به دستور آمریکاییان تعیین می شوند و از این رو وهابیون بردگانی به تمام معنی کلمه اند، اینان جز به دستور اربابانشان کاری نمی کنند و تنها به اشاره آنها حرف می زنند.

اصل دوم آنها تکفیر مخالفان و قتل آنان است: وهابیان در آغاز پیدایش خود هزاران تن از مسلمانان شیعه و سنی را کشتند و در زمان حاضر نیز، حسب راهنماییهای گام به گام آمریکا و صهیونیسم، بیشترین توجه خود را به طور خاصّ بر قتل شیعیان و تکفیر آنها متمرکز کرده اند.


از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آتش جنگ بر ضدّ تشیّع افزوده تر شده است و این آتش تا ظهور فرج ادامه خواهد داشت، امّا این بدین معنی نیست که مسلمانان اهل سنت از شعله های این جنگ بر کنار باشند، زیرا وهابیت و رؤسای آنان در پی این نیستند که در آن واحد در دو جبهه کار کنند . آنها میخواهند اهل سنّت را بر ضدّ برادران شیعه شان برانگیزند، تا فتنه ایجاد شود و همگی در خون خود غرق شوند.


اصل سوم آنان الغا و بی اعتبار سازی عنصر عقل و اندیشه و منطق و جایگزین کردن سلفیه است: یعنی هر آنچه را که سلف انجام داده اند را انجام بدهیم، و این مصیبت بزرگی است؛ زیرا اسلام تأکید زیادی بر تفکر و حکمت و منطق و رحمت و احسان نموده، نه تقلید از سلف، اگر منظور از سلف، صحابه باشد که آنها هرگز معصوم از خطا نبوده اند، پس آیا ما باید از خطاهای آنان هم پیروی کنیم؟ پس نقش عقل کجا رفت؟ و حرمت ریختن خون مسلمانان و بی گناهان که اسلام آن همه تأکید بر آن داشته و آن را اولین اولویت بعد از ایمان به خدا قرار داده، چه می شود؟ آیا رسول الله (ص) یک حدیث گفته اند که در آن به پیروی از صحابه یا سلف امر کرده باشد؟ و همگان بر آن اتفاق داشته باشند؟ جواب: نه، بلکه ایشان آشکارا به پیروی از اهل بیت (ع) و صحابه بزرگ مثل: ابوذر غفاری و عمار یاسر و حذیفة بن نعمان و سلمان و جابر انصاری و محمد بن ابی بکر و مقداد و عثمان بن مظعون و مانند آنان امر کرده است، در حالی که منظور از سلف نزد وهابیت، بدکارانی چون معاویه و ابوسفیان و یزید و مروان و عمرو ابن العاص و حجاج و بنی امیه و بنی عباس و بقیه آدمکشانی است که چهره تاریخ را با جنایاتشان سیاه کرده اند...


الغای عقل و منطق و فکر نزد وهابیت و به جای آن تمرکز بر فرهنگ گله و چوپان در بین آنان مهمترین وظیفه ای است که سرویس اطلاعاتی بریتانیا از طریق آل سعود و فتواهای مزدوران یهودی صفتشان ترویج می دهند که بر اساس آن باید کر و لال و کور شد، و این یعنی استمرار بندگی و خضوع در مقابل دشمنان اسلام و نابودی اسلام از داخل...


بهترین مثال در رابطه با شستشوی مغزی و الغای عقل نزد وهابیون، فتوای ابن باز در تکفیر کسانی است که قائل به کروی بودن زمین هستند، مسلمان شیعه یا سنی یا صوفی اگر به غیر این معتقد باشد، کافر است و بر حسب شریعت وهابیت قتلش واجب! آری وهابی، چه سعودی، چه عراقی، چه افغانی و چه پاکستانی و ... اول مغزش را با حشیش و پول استعمار شستشو می دهند و بعد می رود و خودش را در بازارها و مناطق شیعه منفجر می کند، علیرغم اینکه هیچ کدام از آن انسانها دخالتی در حوادث و رویدادهای موجود نداشته اند، و این موضوع، از نظر تروریست وهابی هیچ اشکالی ندارد!


اسلام هراسی:


زشت نشان دادن چهره اسلامی که پیامبر رحمة للعالمین آورده و توقف انتشار آن در جهان به دست سلفیه فقط بر حسب تصادف نیست، بلکه بر اساس نقشه خطرناکی است که وظیفه اولش این است که کودکان وهابی در سنین نونهالی را با مفاهیم قتل و خونریزی و رافضه و تکفیر شستشوی مغزی دهند، بر اساس این نقشه، آل سعود خلفای خداوند در زمین هستند و علمائشان (که فاسدترین خلق خدایند) عابد و زاهد و واجب الاطاعه می باشند(!) و اینکه "شیعه را بکشید تا وارد بهشت شوید و صوفیه و زائران قبور اولیاء الله مشرکند و قتل آنان واجب است.
بر حسب نظریه بوردیو Bourdie جامعه شناس و کارشناس علوم تربیتی فرانسوی، بعد از بهره برداری از سرمایه فکری کودکان، با آموزش مفاهیم افراطی گری و قتل به آنان، بسیار سخت و حتی محال خواهد بود که آنها بتوانند در آینده از قید و بند این مفاهیم آزاد شوند!


کلمه تروریست اسلامی در روزنامه های جهانی بسیار شایع شده، در حالی که صحیح آن این است که بگویند تروریست وهابی، چرا که اسلام هیچ دخلی در کارهایی که آنان انجام می دهند، ندارد، دینی که رحمت برای عالمیان است و برای اتمام مکارم اخلاق آمده است.


وهابیت به عنوان یک جنبش تروریستی و سازمانی بسیار نزدیک به مافیا عمل می کند. این جنبش شوم با پولهای بی حساب آل سعود زنده است، پولهایی که در اصل از دزدی از جیب ملّت نجد و حجاز بدست آمده است، ملتی که دچار فقر و ظلم و بیکاری و پخش موادّ مخدّر و ناهنجاریهای جنسی هستند. اینها فقط فرضیه و ادّعا نیست، بلکه حقایق مستند و گزارشهای سازمان ملل متحدّ و فیلمهای واقعی از سایت یوتیوب است.


در هر حال ما می گوییم که برادران اهل سنت بیشتر از شیعیان خواستار محکومیت وهابیت هستند، زیرا آینده جهان اسلام با وجود این فرقه انحرافی بسیار خطرناک است و هر دوی آنها باید در کنار هم متوجه غدّه سرطانی وهابی سعودی خونخوار باشند که ملّت عراق را به بازی گرفته و تار و پود آن را از هم گسیخته است.


ما در برابر همه این مصائب به خداوند قادر و مدبر توکّل می کنیم و از او می خواهیم که همه شهدای مظلوم این جنایات را در رحمت واسعه خود جای دهد و در این مصائب بزرگ که بر سر انسانیت و مسلمین می آید، اجر جمیل عنایت نماید و عراق را از لوث بعثیان و تکفیریان وهابی و سلفی رهایی بخشد. و الحمد لله ربّ العالمین.

+ نوشته شده در پنجشنبه دهم مرداد 1387ساعت 19:40 توسط حسین مهدوی کارشناس |سلفی گری - نقد وهابیت l

۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

حضور فعال کارگران برای پیروزی نهایی ضروری است

مازیار رازی

کارگران شریف ایران

ما امروز وارد مرحلۀ نوینی از حرکت های توده ای در تقابل با اجحافات و ارعاب های دولت سرمایه داری شده ایم. شما بیش از هر قشر اجتماعی دیگری، اجحافات و سرکوب های دولت سرمایه داری ایران را در طیّ سه دهۀ گذشته تجربه کرده اید. به جرأت می توان گفت که امروز در ایران، هیچ نیروی اجتماعی که به اندازۀ شما طعم تلخ فشارهای شکنندۀ اقتصادی و روحی را چشیده باشد، وجود ندارد.

شما تنها نیروی اجتماعی در ایران بوده اید که علی رغم پرداخت هزینه های سنگین (از بیکار سازی و عدم پرداخت دستمزدهایتان گرفته تا دستگیری و شکنجه شدن هایتان و حتی به قتل رسیدن برادران و خواهرانتان)، به مبارزات ضدّ دولت سرمایه (چه در دورۀ اصلاح طلبان و چه در دورۀ اصول گرایان) مصرّانه ادامه داده اید. شرکت شما در مراسم اوّل ماه مه با وجود سرکوب و اختناق شدید، اعتصابات شما در کارخانه های مختلف در مقابل فشارهای ابزار سرکوبگر دولت سرمایه داری -مانند دسته های حراست در کارخانه ها، خانۀ کارگر و شورای اسلامی کار و غیره- مورد ستایش میلیون ها کارگر در سطح جهانی بوده است. مبارزات مستمر و بی وقفۀ شما، روزنه های امید را در قلب میلیون ها تن از اقشار تحت ستم ایران همواره زنده نگاه داشته است.

شما تنها نیروی اجتماعی در ایران هستید که بی اغراق، تجربۀ تاریخی بسیار غنی تری نسبت با سایر اقشار اجتماعی داشته اید. شما سه دهۀ پیش، با سازماندهی و تکیه بر نیروی خود، یکی از بزرگترین متحدان امپریالیزم آمریکا، یعنی رژیم شاهنشاهی را سرنگون کردید. اعتصابات کارگران صنایع و کارخانجات بزرگ چون نفت، گاز، پتروشیمی، صنایع فولاد، مس و غیره در سرنگونگی شاه نقش تعیین کننده ای داشت. تمام جهانیان نیک می دانند که ستون فقرات رژیم شاه را نه تظاهرات توده ای خیابانی شکاند و نه شعر خوانی های " شب های شعر" و اقدامات روشنفکران سازمان های سیاسی، بلکه اعتصاب عمومی کارگران آن را درهم شکست. از این نقطه نظر، متحدان جهانی شما اذعان دارند که شاید پس از انقلاب اکتبر 1917 در روسیه، بزرگترین دستاورد طبقه کارگر در سطح جهانی را شما کارگران ایران کسب کرده و به سایرین انتقال داده اید. شما در عرض چند هفته بزرگترین شوراهای کارگری را سازمان دادید و کلّ ابزار دولت سرکوبگر شاه را از میان برداشتید. از این رو دولت ها و حکومت های سرمایه داری در ایران خوب درک کرده اند که با دستگیری فعّالان کارگری، شلاق زدن ها و ارعاب ها و فشارهای اقتصادی نمی توانند شما را به سادگی به زانو در آورند. درود بر شما!

شما به درستی انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 1388 را تحریم کردید. برای نمونه کارگران شرکت واحد پیش از انتخابات چنین موضع گیری کردند:" ...امروزه برای کارگران و خانواده هایشان تشویق به شرکت در انتخابات یکی از بی معنا ترین بحث های موجود می باشد چرا که کارگران در سه دهه گذشته ، تمام روسای جمهور از دوره جنگ و دوره سازندگی و دوره اصلاحات و هم چنین رئیس جمهور مهرورز را تجربه کرده اند .."(انتخابات و تشکلات کارگری- سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه). یا جمعی از کارگران ایران خودرو چنین نوشتند: " ما جمعی از کارگران ایرانخودرو ضمن درک شرایط کنونی در انتخاباتی شرکت نمی کنیم. ما در انتخاباتی شرکت نمی کنیم که هیچگونه ازادی نداریم. ما تنها در انتخاباتی شرکت می کنیم که حافظ منافع ما کارگران باشد". تشخیص شما در مورد ضرورت تحریم انتخابات صحیح بود. اما شما خوب می دانید که وقایع پس از انتخابات به گونه دیگری پیش رفت. از ابتدا رهبری اصلاح طلب را جوانان ایران وادار به دنباله روی از خود کردند. تظاهرات 6 دی 1388، روز عاشورا، بدون فراخوانی از سوی موسوی و کروبی به شکل خودجوش توسط خود جوانان سازماندهی شد. در ابتدا نیز تظاهرات خیابانی روز دوشنبه 25 خرداد 1388 را در واقع شخص موسوی ملغا اعلام کرد؛ با این وجود، جوانان به خیابان ها آمده و او را وادار کردند که در راهپیمایی حاضر شود. این به اصطلاح رهبران اصلاح طلب برای حفظ منافع و مقام خود در حال معامله و سازش با "بالا" هستند. آن ها قصد درگیر کردن واقعی توده های وسیع مردم را برای یک دگرگونی واقعی و دموکراتیک ندارند.

به سخن دیگر حرکت های خودجوش میلیونی مردم، صرف نظر از رهبران محافظه کار و سازشکارشان، آغاز شده است؛ و این حرکت برای مدّت طولانی ادامه نخواهد یافت. در صورت نبود یک رهبری کارگری با تجربه و نبود شعارهای مشخص و سازماندهی درست، در نهایت این حرکت ها از سوی رهبران اصلاح طلب خاموش خواهند شد. شما اکنون در موقعیّت رهبری کردن جنبش توده ای قرار گرفته اید. حرکت های اخیر مردم ایران چنان چه فاقد رهبری باشد، درنهایت با شکست مواجه خواهد شد. به موسوی ها، کروبی ها و خاتمی ها نباید حتی لحظه ای فرصت داده شود که حرکت خودجوش جوانان را به کجراهه ببرند. این افراد در نهایت با رژیم تبانی خواهند کرد و برای مدّتی طولانی، رخوت و سرخوردگی را در درون جوانان به وجود خواهند آورد.

از این رو است که شما کارگران باید در صحنۀ مبارزه حضور فعّال داشته باشید. شما باید رهبری این حرکت توده ای را به دست گیرید. توده های میلیونی به شما نیاز دارند. حضور، شرکت و رهبری شما تنها می تواند از طریق سازماندهی اعتصابات سراسری در کارخانه ها نشان داده شود. برای سازماندهی اعتصاب در کارخانه ها، از هم اکنون می توان مبادرت به ایجاد هسته های مخفی عملی در هر کارخانه کرد. شما اکنون در مقامی هستید که می توانید با هماهنگی و در حمایت از حرکت های توده ای اخیر و با نقد به تمام نمایندگان اصلاح طلب، در مقابل دولت احمدی نژاد ایستادگی کنید. اکنون زمان آن فرا رسیده است که شما برای مطالبات خود وارد صحنه گردید.

ایجاد کمیته های مخفی اعتصاب برای هماهنگی سراسری ضروری است. این کمیته ها می توانند با هماهنگی با یکدیگر، روز و موعد اعتصابات کارخانه ها را سازمان داده و در نقاط مختلف ایران با هم دست از کار کشیده و مطالبات کارگران را طلب کنند. شما در گذشته، تجارب بسیار ارزنده ای از مبارزات خود بدست آورده اید. این تجارب باید مورد استفاده قرار گیرند. از تجربۀ کارخانۀ بارش اصفهان وکارخانۀ کشمیر و اعتراضاتِ سالِ پیشِ کارگران کارخانۀ هفت تپه ، کارخانه های نسّاجی کردستان و کارخانه ایران خودرو و همه همه، می شود و باید درس گرفت. هسته های عملی شما می تواند پایه ریز نطفه های اولیه قدرت شما برای تشکیل حکومت کارگری آتی باشد.

اعتصاب حق مسلم شما است. این شعار امروز می تواند مورد اجرا قرار گیرد تا تمامی مطالبات شما تحقق یابد. مطالبات صنفی مانند: پرداخت حقوق های معوقه، حقوق بازنشستگی و غیره. مطالبات دموکراتیک مانند: آزادی تمام زندانیان سیاسی، آزادی بیان و تجمّع، آزادی مطبوعات و حق اعتصاب و ایجاد تشکل مستقل کارگری و غیره. این مطالبات می تواند همراه با مطالبات انتقالی مانند، کنترل کارگری و افزایش دستمزدها متناسب با نرخ تورّم و غیره ادغام گردند. چنان چه دولت مطالبات پایه ای را بی پاسخ گذارد، می توان کارخانه ها را اشغال کرده و تحت کنترل خود کارگران در آورد و مدیران بی لیاقت را اخراج نمود. کنترل بر تولید و توزیع می تواند به دست قدرتمند خود کارگران عملی گردد. تجربۀ انقلاب علیه استبداد شاهنشاهی، به کارگران اثبات کرد که در عرض چند هفته بدون تجربه پیشین قادر به ایجاد شورای کارگری و اعمال کنترل کارگری هستند. در وضعیّت بحرانی کنونی که دولت سرمایه داری در انشقاق به سر برده و توده های وسیع مستقل از گرایشات هیئت حاکم در خیابان به شکل روزانه شرکت می کنند، شما می توانید به سرعت به خواست های خود برسید.

اقدامات شما، راه و روش مبارزات ضدّ دولتی را به جوانان نشان می دهد. در صورت وجود رهبری کارگری، جوانان به سرعت از اصلاح طلبان جدا شده و جلب مطالبات رادیکال تر می گردند. حرکت شما کارگران امروز می تواند آیندۀ حرکت کنونی را به شکل دیگری رقم بزند. حضور فعّال شما در سازماندهی اعتصاب سراسری در راستای دفاع از خود و حمایت از حقوق دموکراتیک میلیون ها تن از مردم ایران مهم ترین اقدامی است که امروز در دستور روز کارگران و کل جامعه ایران قرار دارد.

پیروز و سرفراز باشید!

مازیار رازی

10 دی 1388

+ نوشته شده در پنجشنبه 10 دی1388ساعت 10:50 قبل از ظهر توسط مانی روشنگر |

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

چارلی چاپلین و گاندی/عکس

عکسی از چارلی چاپلین در کنار مهاتما گاندی

اخبار - اخبار فرهنگی, مذهبی


سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارشی از وضعیت حقوق بشر در بحرین تاکید کرد: وضعیت زندانهای بحرین نگران کننده است و گزارشهای رسیده از افزایش شکنجه زندانیان حکایت دارد.


به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ در این گزارش که سازمان دیده بان حقوق بشر(هیومن رایتس واچ) که از سال2007 گردآوری کرده به جزئیات شکنجه ها در بحرین اشاره شده است.

در این گزارش آمده است: زندانبانان بحرینی بسیاری از زندانیان که بیشتر آنها را شیعیان تشکیل می دهند، برای اعتراف گیری از سقف آویزان نموده و همچنین آنها را مورد ضرب و جرح و شوک برقی قرار می دهند.

این گزارش در مورد رخدادهای سالهای 2007 و 2008 و دستگیری تعداد زیادی از شیعیان در روستاهای شیعی در پی تظاهرات اعتراض آمیز نسبت به تبعیض دولت این کشور تنظیم شده است.

گفتنی است که اکثریت قریب به اتفاق جمعیت بحرین را شیعیان تشکیل می دهند.

کریم پور شیرازی روزنامه نگار و شاعر آزاده

نقل ازرسانه روشنگری:

غروب روز سه شنبه 23 اسفند سال 1332 در میدان پادگان لشکر 2 زرهی ... که اسارتگاه دکتر مصدق ، دکترفاطمی ، کریم پور شیرازی و بقیه قربانیان کودتای ننگین 28 مرداد بود ، مراسم چهارشنبه سوری با شرکت خائنین درباری ، اشرف و علیرضا ، انجام می گرفت . تبهکاران سیه دل در آخرین روزهای سیاه سال کودتا ، سرمست از باده غرورو پیروزی ، یک زندانی را از سلول بیرون کشیدند و به میدان آوردند تا رذالت و کینه ناپاک خود را در قالب تفننی چندش آور به نمایش گذارند.

قربانی این نمایش وحشیانه ، روزنامه نگار و شاعر آزاده ای بود که همواره در کنار مصدق با قلمی به تیزی شمشیر، پرده های خیانت و تزویر دربار و ارتجاع را می درید و بر دلهای سیاهشان داغ می نهاد.

قربانی را در میان مزدوران درباری مدتی به توهین و تمسخر گرفتند و آنگاه پیکرش را آلوده به نفت کردند و با افروختن آتش ، جشن منحوسشان را آغاز نمودند.

کریم پور در میان شعله به هرسو می دوید و جنایتکاران بی وطن بر افت و خیزو فریاد و اضطرار او می خندیدند. سرنیزه ، سربازان نیز مانع از این می شد که بازیگراین نمایش از میدان دید تماشاگران بیرون رود و لذت پست آنان را نا تمام گذارد.

فردای آن روز، او را در حالی که دیگر امیدی به زنده ماندنش نبود به بیمارستان ارتش منتقل کردند. در آنجا تمام توان خود را در گلو جمع کرد و چند بار فریاد زد:

« والا حضرت اشرف مرا کشت ... اما دکتر ایادی خائن – پزشک مخصوص شاه با تمسخر گفت : «دیوانه است ! هذیان می گوید! »

و بالاخره پیکر سوخته اش را که جای هفت زخم سر نیزه بر خود داشت ، به گورستان مسگر آباد بردند و بی هیچ نام ونشانی به خاک سپردند.

خبر این جنایت فجیع در روزنامه های 24 اسفند این چنین انتشار یافت .

« ... امروز مقامات انتظامی اطلاع دادند که دیشب کریم پور شیرازی که در مرکز لشکر 2 زرهی در مجاور زندان آقای دکتر مصدق بازداشت می باشد ، قصد فرار داشت و خود را آتش زد ... وی را که بیش از دو سوم

بدنش سوخته بود امروز صبح به بیمارستان شماره یک ارتش برده و در اتاقی که مجاور اتاق دکتر فاطمی ، که از دیشب به آنجا منتقل شده ، بستری نمودند ... »

و بدین سان در میان سکوت زبونانه تمام مدعیانی که با «اسلام پناهی » و یا « توده » گرایی مبتذل و بی محتوای خود ، پیروزی کودتاچیان را ممکن ساختند ، آزادی و آزادگی ، در لهیب اختناق و خودکامگی سوخت و هیچ یک از مدعیان دم برنیاورد. کریم پور شیرازی یار با وفای دکتر مصدق و مدیر روزنامه « شورش » بود. در دوران نهضت ملی در سنگر مصدق مبارزه کرد و در این راه طعم اسارت را نیز چشید. درزندان قطعه شعری سرود ودر آن از قلم تیز « شورش» در دل خصم سخن گفت :

کلک « شورش » بدل خصم چنان کار کند که بدان کوه گران تیشه فرهاد نکرد

« شورش » در دوران حکومت ملی و دکتر مصدق ، در واقع افشاگر بسیاری از توطئه های ضد مردمی درباریان و کارشکنان نهضت بود. و کریم پور به راستی جان خودش را بر سر افشای توطئه گران گذاشت. یکبار خودش در این مورد چنین نوشت :

« ... به قرآن مجید سوگند یاد کرده ام که حقایق را بگویم و بنویسم ولو اینکه به قیمت جانم تمام شود. من با خدای خویش عهد و پیمان محکمی بسته ام ... چون من پرده هایی را بالا می زنم که در زیر آن هزارها خیانت ، هزارها فساد و هزارها بدبختی و بیچارگی نهفته است... من جدا" مصمم هستم که این مبارزه سرسخت و آشتی ناپذیر را تا سرحد مرگ شرافتمندانه سرخ که ایده آل و آرزوی دیرین من است ، دیوانه واردنبال کنم . چون کاملا در طی انتشار این سه شماره روزنامه شورش خطر را پیش بینی و احساس می کنم و ناچار در مقدمه شهادتین خود را ادا کرده ...»

و بدین ترتیب شاعر پر درد مردم ، در ستیز با نامردمی ها ، پا در راه شهادت نهاد و ندای « انقلاب » سرداد:

انجمن در مجلش شورا ندارد حاصلی انجمن بایست کردن درسرای انقلاب

ترس دولت ، ملت بیچاره را از پا فکند نقشه ای باید کشیدن از برای انقلاب

داروی صبر وشکیبایی نمی بخشد اثر درد ما را نیست درمان جز دوای انقلاب

کاخ این خونخوارگان را واژگون بایست کرد ریختن باید زنو از خون بنای انقلاب

مزدوران درباری و به خصوص اشرف فاسد و خائن از نیش قلم او آرام نبودند. یکماه پیش از کودتای آمریکایی دربار و درست در سالگرد قیام سی تیر ، با تیتر درشت در صفحه اول روزنامه اش ، وقوع یک کودتای نظامی را به مردم هشدار داد.

پس از کودتای 28 مرداد و برقراری حکومت نظامی ، کریم پور به زندگی مخفی روی آورد. اما در مهرماه هماه سال ، پس از مدتی آوارگی ، بوسیله ماموران فرمانداری نظامی دستگیر و زندانی گردید.

حال دیگر کریم پور بود و کینه درباریان و دژخیمان تا با رفتار مستهجن و وحشیانه خود زخم هایی را که از قلم مسئول این روزنامه نگار آزاده خورده بودن ، جبران کنند. روزنامه و روزنامه نگار آزاده ای هم نبود که از رنج های این شیر اسیر سخنی گوید.

و بالاخره در 29 بهمن همان سال « دادستان ، مزدور ارتش برای او تقاضای اعدام کرد. اما هنوز « دادگاه » کریم پور به اتمام نرسیده بود که این شورشگر بی قرار را در پای مزدوران بیگانه به آتش کشیدند و به حیات پر افتخارش پایان دادند.

شهادت مظلومانه کریم پور نه تنها همچون سندی رسواگر بر پرونده سیاه خودکامگان دست نشانده امپریالیسم

رقم خورد، بلکه داغ ننگ و نفرت را بر پیشانی تمام دشمنان « قلم » و فروشندگان « قلم » نشاند.

اینک بخشی از مقاله کریم پور شیرازی که موجب خشم و نفرت اشرف شده است را در ذکر می کنم .

«... مردم می گویند اشرف چه حق دارد که در تمام شئون مملکت دخالت کرده و با مقدرات و حیثیت یک ملت کهنسال بازی کند. مردم می گویند این پول هایی را که اشرف به نام سازمان شاهنشاهی از مردم کور و کچل و تراخمی وبی سواد این مملکت فقیر و بدبخت می گیرد به چه مصرفی می رساند.

مردم می گویند چرا خواهرشاه در امور قضائیه و مقننه و اجرائیه این مملکت دخالت نامشروع می کند.

چرا اشرف خواهر شاه دادستان تهران را احضار کرده و نسبت به توقیف ملک افضلی جنایتکار و آدمکش اعتراض نموده و دستور تعویض باز پرس را می دهد؟

من نمیدانم مادر و خواهران و برادران شاه دیگر از جان این مردم مفلوک گرسنه بی چیز چه می خواهند، سی سال تمام خون مردم را مانند زالو مکیدند. جان مردم بی گناه و شریف را در سیاه چال های زندان گرفتند . املاک و اموال مردم را عنفا" و جبرا" تصاحب نمودند. ناموس دختران و زنان ملت را به زور لکه دار و آلوده ساختند. تمام دارایی و پول ملت را به بانک های خارجی انتقال دادند.

شاه ، شعبان بی مخ و عشقی و پری غفاری دیگر از جان مردم محروم و گرسنه ایران چه میخواهند؟

هزار مرتبه جای دریغ و آخ هست که شاه حامی چاقو کشان بی مخ هست